فردا شکنم مستم/بی کوک زمان رقصم
جزر آمد و مد را برد / از پرده برون جستم
بس خاطر سودائی / از بهر وداع خستم
من هیچ نبردم بین! /از حجله برون دستم
زینهار دهد لعلش /من کشته بدین رسمم
دیوانه ترین آغاز / در اوج صفا هستم
گو صبر ز ایّوبی / در سینه نهادستم
پیمانه ز غم خالی / بار و بنه را بستم
یک موج ز دریا ریز / در پشت سرم رستم
***
پ.ن۱: آخر یک روز تنهایی هم از تنهایی در می آد
پ.ن۲: شعر از مریم