nothing

nothing

nothing

nothing
نظرات 3 + ارسال نظر
مریم چهارشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 09:11 ق.ظ

در انحنای ساقه و برگ درختکی بی تاب
چو سایه نقش تنم اوفتاده در حوالی خواب

لنگ انداختن که سهله ! دیگه بایست حرف زدن رو هم تعطیل کنم بره جلوی این شعر :)
پ.ن: به به شعرای خوب خوب

delnamak شنبه 28 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 02:08 ب.ظ

دو ، سه روزه به تصویری که گذاشتی فکر می کنم . تا بحال چنین حسی نداشته بودم که مدت زمانی را صرف بررسی یک تصویر کنم . امروز به این نتیجه رسیدم که سایه روشن برگهای روی یک ساقه ، شباهت زیادی به خودآگاه و نا خودآگاه انسانها دارد . خود آگاهی با دوبرگ و نا خود آگاهی با برگهای بیشتر . زمینه ی کار هم همین جوری ست .
قسمت پنهان مغز تا کجا می تواند ادامه داشته باشد ؟

samin شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:58 ق.ظ

vaaaaai Reza

in iani chi

Reza


sokut mikona be heterame in hame manA

سکوت نکن حرف زدنت خیلی بهتره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد