« بگذار بال خسته مرغان/ برعرشه کشتی فرودآید/ در برگ زیتونی/ که با منقار خونین کبوترهاست/ آرامش نزدیک واری را نمیبینم». من کبوتر را جز رهایی نمیدانم و می دانم که قلب کبوتر هماره سرشار از صبح و پریدنهاست. زیباست... شاد زی:)
پریدن خوبست کو هم نفسی؟ میله های نازک تنهایی مانع اند
بالهای زخمی رسم پرواز را فراموش کرده اند اما قلب ها همچنان...
زیبا را نمی دونم ام تلخ هست شادی لحظه ای بود که منتظرش بودیم که بیاید که بماند اما...
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ei vai
ei vai
khabam bord ieho, changala hamechio ghermez kardan, hame jaro gharmez, faghat ie sanie khabam bordaaaa
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد دردام مانده باشد صیاد رفته باشد
چه خوش گفتی!
« بگذار بال خسته مرغان/ برعرشه کشتی فرودآید/ در برگ زیتونی/ که با منقار خونین کبوترهاست/ آرامش نزدیک واری را نمیبینم». من کبوتر را جز رهایی نمیدانم و می دانم که قلب کبوتر هماره سرشار از صبح و پریدنهاست.
زیباست...
شاد زی:)
پریدن خوبست کو هم نفسی؟ میله های نازک تنهایی مانع اند
بالهای زخمی رسم پرواز را فراموش کرده اند اما قلب ها همچنان...
زیبا را نمی دونم ام تلخ هست
شادی لحظه ای بود که منتظرش بودیم که بیاید که بماند اما...